حنجره

قصه ی تنهایی من

حنجره

قصه ی تنهایی من

دل باخته

ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ
من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ

گر شور به دریا زدنت نیست از این پس
بیهوده نکوبم سر سودازده بر سنگ

با من سر پیمانت اگر نیست نیایم
چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ

من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ

یک روز دو دلباخته بودیم من و تو!
اکنون تو ز من دل‌زده‌ای! من ز تو دلتنگ

فاضل نظری

نظرات 1 + ارسال نظر
F]aeshid] دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:02 ب.ظ http://sib-zamini.blogfa.com

سلام
اول مرسی که سر زدی
بعدش خیلی باحاله وبت
این عکسه هم ته عکس هنریه
خدافس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد